باران نبار!!!
من نه چتر دارم نه یار.....
تنهای تنهام...
میگن بزرگ میشی یادت میره.
آره درسته.
یادم رفت.
بزرگ شدم خاطره های خوبم، دلخوشی هام، آرزو هام، عزیزام یادم رفت.
تنها چیزی که یادمه روزای سختمه.
آهای ((من)) دیگه نمیخوام بزرگ شی.
آرام مینشینم..
پر از سکوت..
و ته مانده ای صبر..
زخم هایی ک بر دلم گذاشته ای..
سرمایه ای است ک با یک دنیا هم عوض نمیکنم!!
میدونی بدترین قسمتش کجاشه...
اونجایی که تو از احساسات میگی
و
اون میخنده...........!!!!
حالم خوب است...
اما دلم تنگ روزهایی شده
که میتوانستم از ته دلم بخندم..
آخرین بار که من از تهِ دل، خندیدم
علتش پول نبود...
انعکاسِ جُوک هر روز نبود...
علتش، چهرهیِ ژولیدهیِ یک دلقک، یا زمین خوردن یک کُور، نبود...
من بهِ «من» خندیدم!
که چو یک دلقکِ گیج
نقش یک خنده به صورت دارم،
و دلم میگرید...!
"خدایا"
چه کرد روزگارت با من
که دیگر گریه ام
آرام نمیکند مرا...؟؟
نوشته های ترلان جان
ورود به وبلاگ ترلان
:: موضوعات مرتبط:
عکس ,
عکس عاشقانه ,
عکس متحرک زیبا ,
شعر ,
شعر عاشقانه ,
شعر بیکسی ,
شعر موضوعی ,
دلنوشته ها ,
دلنوشته های من ,
دلنوشته های دوستان ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0